السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع)
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع- آقا جان تو را قسم میدهم به مادر پهلو شکسته ات فاطمه الزهرا(س ) مرا با دوستم ببر مشهد و حرم...)

اسلایدر

درباره ما

من حمید رضا هستم.محل زندگی من دور از حرم الرضا (ع) است.ولی دلم همیشه در حرم است. ای کسانی که در مشهد الرضا (ع) زندگی می کنید ! قدر امام رئوفتان را بدانید.قدر حرم امام رضا (ع) را بدانید و سعی کنید هر روز و هر شب به حرم آقا بروید.
نویسندگان
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
طراح قالب
ثامن تم
دیگر امکانات

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 12
بازدید هفته : 20
بازدید ماه : 43
بازدید کل : 1070
تعداد مطالب : 43
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

.

. . . . . . . پخش زنده حرم . .





Powered by WebGozar

. . . .

  بســـــــــــــــم الله الرحمن الـــــــــــــــــــــرحیم                                          

با سلام خدمت شما عزیزان ! امروز خلاصه ای از زندگی نامه ی امام رضا (ع) را

 برایتان آماده کرده ایم .امیدواریم با مطالعه ی ان از اطلاعات زیادی بهره مند شوید:

 

                    خلاصه اي از زندگي نامه حضرت رضا (ع): 

 

خلاصه اي از زندگي نامه حضرت رضا (ع): 

امام رضا هشتمين امام معصوم ازآسمان امامت وولايت وتنها امام معصومي است كه در ايران در مشهد مقدس مدفون است.
حضرت برابر مشهور در پنج شنبه 11 ذي قعده سال 148 قمري در مدينه منوره ديده به جهان گشود.

پدرومادرامام رضا (ع):
پدر امام رضا موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن حسين بن علي بن ابيطالب عليه السلام هفتمين امام معصوم است كه در كاظمين نزديكي بغداد مدفون است.
مادر حضرت رضا نجمه خاتون بانويي عاقل با ايمان وعفيف و داشمند وبا ادب بودبراي مادرحضرت نام هاي ديگري نيز ذكر شده مانند:اروي- سكن- سمان- تكتم- طاهره.
حميده خاتون مادرموسي بن جعفر كه از جمله اشراف و بزرگان عجم بود دختري به نام نجمه به خانه آورد .
حميده خاتون گفت:وقتي نجمه را به خانه آوردم پيامبر اكرم را در خواب ديدم كه فرمود:
"حميده اين نجمه متعلق به فرزند تو موسي است"

نام و لقب امام رضا (ع):
نام امام رضا "علي " و لقب مشهورش "رضا" وكنيه معروفش "ابوالحسن" است.
امام كاظم فرزندش را به نام "رضا" مي خواند و مي فرمود:
"فرزند مرا رضا صدا بزنيد."

لقب هاي حضرت به غير از رضا عبارت است از: سراج الله - نورالهدي- رب السرير و رضي.

همسرامام رضا (ع):
مامون در جريان ولايت عهدي وبا انگيزه سياسي دختر خود ام حبيب را به ازدواج حضرت رضا در اورد . ام حبيب به خانه امام رضا راه نيافت و دوشيزه باقي ماند.
حضرت همسري داشت به نام سبيكه كه پيامبر از او به نيكي ياد كرده است كه مادر امام جواد است.

فرزند امام رضا (ع):
بسياري از مورخان و عالمان شيعه و سني همانند ابن شهر آشوب در مناقب - شيخ مفيد در ارشاد - طبرسي در اعلام الوري - محمد بن جرير طبري در دلايل الامامه معتقدند كه امام رضا تنها يك فرزند پسر به نام (جواد الائمه عليه السلام ) داشته است .


امامت حضرت رضا (ع):
امام قبل از امامت به مدت 35 سال با حاكمان عباسي چون منصور - مهدي- هارون هم عصر بود. حضرت 20 سال امامت كردند . 20 سال امامت حضرت مصادف بوده با 10 سال حكومت هارون -4سال حكومت امين - 6سال حكومت مامون وسرانجام به دستور مامون به شهادت رسيد. امام رضا پس از شهادت پدرش شيوه مبارزاتي پدرش را ادامه داد .
دوران هارون الرشيد در سال 193 ق پايان يافت و امين به خلافت رسيد . امين در حكومت كوتاه 4 ساله - كه بيشتر در جنگ با برادرش مامون گذشت - و سرانجام نيز در جنگ با سپاه مامون كشته شد فرصتي نيافت كه با امام رضا برخورد كند .
مامون پس از كشتن امين به خلافت رسيد و به سرعت به بر طرف كردن مشكلات سرزمين پهناور بني عباس پرداخت . مامون روشي غير از روش حاكمان عباسي انتخاب كرد و از حضور آزادانه حضرت ميان مردم نگران بود و امام رضا را به اجبار و تحت فشار از مدينه به خراسان فرا خواند تا حضرت را از نزديك كنترل كند . امام رضا آماده سفر شد و از سفر اكراه داشت و مطمِئن بود كه از اين سفر مراجعت نخواهد كرد و به شهادت خواهد رسيد.

برادران امام رضا (ع):
امام موسي بن جعفر داراي 37 فرزند -19 تا پسر و 18تا دختر از مادران متفاوت:
1)ابراهيم 2)عباس 3)قاسم از يك مادر 
4)اسماعيل 5) جعفر 6)هارون 7)حسن از يك مادر
8)احمد 9)محمد 10)حمزه از يك مادر
11)عبدالله12)اسحاق13)عبيد الله 14)زيد 15)حسن 16)فضل 17)حسين 18)سليمان از يك مادر

حضرت معصومه (س) خواهر امام رضا (ع):
فاطمه معصومه يكي از خواهران تنها خواهر رضا است كه به دليل موقعيت ممتاز و ويژه اي كه دارد در منابع تاريخي و حديثي اطلاعات بيش تري درباره ايشان آمده است . گرچه بسياري از زواياي زندگي با شكوه آن حضرت نيز در هاله اي از ابهام قرار دارد. 

تولد و رحلت حضرت معصومه (س):
درباره ي تاريخ تولد آن بانوي ارجمند مورخان اختلاف نظر دارند. برخي تولد ايشان را در ماه ذي القعده سال183قمري وگروهي در ذي القعده سال 173 قمري دانسته اند. 

درباره تاريخ رحلت ايشان نيز اختلاف نظر است .دقت بيش تر در اسناد ومدارك موجود درباره ي تاريخ رحلت آن بزرگوار نمايان گر آن است كه ايشان در دهم ربيع الثاني 201 قمري در شهر مقدس قم رحلت كرده است . 

احمد بن موسي (شاهچراغ):
مادر احمد بن موسي:

مادر جناب احمد بن موسي پارسا عاقل و مورد توجه حضرت موسي بن جعفر بود وبه اندازه ي امام موسي بن جعفر به ايشان اعتماد داشت كه برخي از اسرار و امانت هاي امامت را به طور محرمانه به او سپرد و از ايشان خواست تا از آن ها با دقت حفاظت كند وتا زمان شهادتش هيچ كس را از آن ها آگاه نسازد و نيز آن حضرت در وصيت نامه معروف خود به ايشان اشاره كرده است .



مربوط به موضوع : <-CategoryName->
برچسب ها :
نویسنده خادم الرضا (ع) در جمعه 8 اسفند 1393برچسب:امام رضا,خادم الرضا (ع),حرم,زندگی, |

امام رضا عليه السلام محبت به مردم نيمى از عقل است . (156)
تعيين اجرت  
سليمان بن جعفر گويد: براى انجام بعضى از كارها همراه امام رضا عليه السلام بودم تا اين كه خواستم به خانه ام باز گردم .
حضرت فرمود: برگرد و با من بيا و امشب را نزد من بمان . من هم برگشتم و به همراه او حركت كرديم تا اينكه وارد منزل شديم . حضرت نگاهى به غلامان خود كرد كه مشغول گل كارى و ساختن اصطبل بودند و بعضى از آنها كارهاى ديگر انجام مى دادند. در بين آنها غلام سياهى كه غريب بود كار مى كرد.
امام عليه السلام به غلامان خود گفت : اين مرد اينجا چه مى كند؟
آنها در جواب گفتند: او به ما كمك مى كند و ما هم چيزى در برابر به او خواهيم داد.
امام عليه السلام فرمود: اجرت او را تعيين كرديد؟
گفتند: نه ما هر چه به او بدهيم راضى است . حضرت به سراغ ايشان رفت تا با تازيانه آنها را كتك بزند و بسيار ناراحت شد كه چرا اجرت او را معين نكرديد؟
سلمان بن جعفر مى گويد: من به امام عليه السلام عرض كردم : چرا شما خود را ناراحت كرده ايد؟
رمود: من بارها آنها را از اين كار نهى كرده ام كه بايد اجرت هر كس را كه مى خواهند به كار گيرند با او تعيين كنند و اى سيلمان اين را بدان كسى بدون تعيين مزد براى تو كار نمى كند مگر اينكه اگر سه برابر مزد او هم به وى بپردازى باز هم گمان دارد به او كم داده اى ، اما وقتى مزد او را معين كردى و به او پرداختى از تو تشكر مى كند كه به آنچه معين شده عمل كرده اى ، حال اگر كمى بر آن بيفزايى از تو قدردانى مى كند و مى بيند كه تو بر مزد او افزوده اى .(157)
نهى از اسراف  
روزى غلامان امام رضا عليه السلام ميوه مى خوردند اما هنوز همه يك ميوه را نخورده آن را مى انداختند حضرت به آنها فرمود: سبحان اللّه ! اگر شما نيازى نداريد انسانهائى هستند كه نياز دارند آنها را به نيازمندان بدهيد. 
مذمت بكار گيرى مهمان  
مهمانى بر امام رضا عليه السلام وارد شد، حضرت نزد او نشسته بود و با وى صحبت مى كرد به گونه اى كه بخشى از شب را با يكديگر مى گذراندند، در اين هنگام چراغ روشنائى داراى مشكل و خرابى شد.
مهمان امام رضا عليه السلام كه خرابى چراغ رامشاهده مى كرد دست برد تا آن را اصلاح كند.
در اين هنگام حضرت مانع كار او شد و خود ان را درست كرد و سپس فرمود.
انا قوم لا مستخدم اضيافنا 
ما خاندانى هستيم كه مهمانان خود را به خدمت نمى گيريم . (158)
پرهيز از تبعيض  
يكى از اهالى بلخ گويد: من در سفر امام رضا عليه السلام به خراسان همراه او بودم ، روزى همه غلامان خود را كه اهل سودان و جاهاى ديگر بودند بر سر سفره غذا دعوت كرد تا با آنها غذا بخورد.
عرض كردم : فدايت شوم اگر غلامان را جدا كنى و سفره ديگرى داشته باشند بهتر است .
حضرت فرمود: ساكت باش ! پروردگار تبارك و تعالى يكتاست و پدر و مادر ما (آدم و حوا) يكى هستند و پاداش هر كس هم به اعمال اوست . (159)
مراعات شخصيت فقير  
يسع بن حمزه گويد: در مجلس امام رضا عليه السلام بوديم و با او صحبت مى كرديم و جمع فراوانى از مدرم در آن مجلس حضور داشتند و از حلال و حرام الهى از آن حضرت سوال مى كردند كه مردى بلند قامت و گندمگون وارد مجلس شد و به امام عليه السلام عرض كرد: السلام عليك يا بن رسول اللّه .
مردى از دوستداران شما و پدران و اجداد شما هستم ، از سفر حج مى آيم و پولم را گم كردم و چيزى ندارم تا به وطنم برسم . اگر امكان دارد كمك كنيد و مرا به وطنم برسانيد خداوند مرا از نعمتهايش بهره مند كرده است وقتى به مقصد رسيدم آنچه به من داده ايد را از طرف شما صدقه مى دهم زيرا خود مستحق صدقه نيستم .
امام رضا عليه السلام به او فرمود: بنشين خداوند تو را مورد رحمت خويش قرار دهد. آنگاه رو به مردم كرد و با آنان سخن مى گفت تا همه آنها به تدريج از مجلس بيرون رفتند و تنها من و سليمان جعفرى و خيثمه و آن مرد مسافر در مجلس امام عليه السلام مانديم .
حضرت فرمود: آيا اجازه مى دهيد من به اندرون خانه وارد شوم ؟
سليمان عرض كرد: خداوند امر شما را مقدم داشته است .
حضرت برخاست و وارد اتاقى شد و پس از مدتى بازگشت و دست خود را از بالاى در بيرون كرد و گفت : آن مرد مسافر خراسانى كجاست ؟
او در جواب گفت : من اينجا هستم .
امام عليه السلام فرمود: اين دينارها را بگير و هزينه سفر كن و لازم نيست از طرف من صدقه دهى و برو كه نه من تو را ببينم و نه تو مرا مشاهده كنى . مرد مسافر پول را گرفت و رفت .
سليمان به امام رضا عليه السلام عرض كرد: فدايت شوم عطا كردى و مهربانى فرمودى اما چرا خود را به هنگام پول دان نشان ندادى و از پشت در دست خود را بيرون كردى ؟
امام عليه السلام فرمود: ترسيدم ذلت و شرمندگى در خواست كردن را به هنگام برآوردن حاجتش در چهره او ببينم . آيا سخن رسول خدا صلى اللّه عليه و آله را شنيده اى كه فرمود: پاداش كسى كه كار نيكش را مى پوشاند برابر هفتاد حج است و كسى كه آشكارا گناه مى كند ذليل است و پوشاننده گناه مورد عفو قرار مى گيرد (160)
ديدار با ظالم  
دو نفر مسافر به خراسان آمدند و براى آنكه وظيفه خود را درباره خواندن نماز بدانند به محضر امام رضا عليه السلام رسيدند و سوال كردند ما از فلان جا آمديم ، آيا نماز ما تمام است يا شكسته ؟
امام عليه السلام به يكى از آنها فرمود: نماز تو شكسته است زيرا قصد ملاقات مرا داشته اى و به ديگرى فرمود: نماز تو تمام است زيرا تو قصد ملاقات با سلطان را داشته اى . (161) (و چنين سفرى كه قصد ملاقات با سلطان ستمگر صورت گيرد سفر معصيت است و چنين سفرى موجب شكسته شدن نماز مى گردد). (162)
اين گونه برخورد كنيم  
ايان بن صلت گويد: به امام رضا عليه السلام عرض كردم عباسى به من خبر داده است كه شما شنيدن غنا را جايز مى دانيد.
عليه السلام فرمود: آن كافر دروغ گفته است . اين چنين نبوده است بلكه قضيه از اين قرار بود كه او درباره شنيدن غنا از من سوال كرد و من به او خبر دادم : مردى به خدمت ابوجعفر محمد بن على بن الحسين (امام باقر عليه السلام ) رسيد و از شنيدن غنا سوال كرد، او در جواب گفت : به من بگو هر گاه خداوند حق و باطل را در يك جا جمع كند غنا با كداميك از حق يا باطل خواهد بود؟
آن مرد گفت : با باطل .
ابوجعفر عليه السلام به او گفت : همين تو را بس است كه خود بر عليه خود حكم كردى (غنا را جزء باطل به حساب آوردى ) اين سخن من با عباسى بود. (163)
در برخى بحثها كار به اينجا مى رسد كه از طرف مقابل خود سوال كنيم كه اگر حق و باطل را كنار هم گذاريم اين كار يا اين فكر و يا اخلاق جزء كدام خواهد بود؟ (164)
ادعاى تشيع  
هنگامى كه امام عليه السلام در خراسان بود گروهى از راه دور براى زيارت او به درب منزل حضرت آمدند و اجازه خواستند به حضور او شرفياب گردند. دربان حضرت به حضور او رسيد و عرض كرد: گروهى آمده اند و مى خواهند به محضر شما برسند و مى گويند ما شيعه على عليه السلام هستيم .
امام رضا عليه السلام فرمود: من مشغولم ، به آنها بگو برگردند.
دربان كنار در آمد و به آنها گفت : حضرت مشغول است و كسى را نمى پذيرد.
ا رفتند و روز دوم آمدند و همان سخن خود را تكرار كردند و امام عليه السلام آنها را نپذيرفت تا دو ماه هر روز مى آمدند و مى گفتند: ما شيعه على عليه السلام هستيم و مى خواهيم به حضور امام عليه السلام برسيم و حضرت آنها را نمى پذيرفت تا اينكه از ملاقات امام مايوس شدند و به دربان گفتند: به مولاى ما بگو ما شيعيان پدرت على بن ابيطالب عليه السلام هستيم و با اين نپذيرفتن شما دشمنانمان ما را مورد شماتت قرار مى دهند، ما اين بار بر مى گرديم و بخاطر شرمندگى و خجالت و عجز از تحمل شماتت دشمنان از ديار خود هم مى گريزيم .
آنها را به حضرت رسانيد. آنگاه امام عليه السلام به دربان فرمود: اجازه بده وارد شوند، آنها به حضور آن حضرت رسيدند و سلام كردند اما امام عليه السلام جواب آنها را كه نداد اجازه نشستن نيز به آنها نداد و همين طور ايستاده بودند تا اينكه گفتند: يا بن رسول اللّه ! اين چه ستم بزرگ و خفتى است كه بعد از دو ماه نپذيرفتن و در بدرى به ما مى رسد و چه آبروئى بعد از اين ما مى ماند؟
امام عليه السلام فرمود: اين آيه را بخوانيد: و ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم و يعفو عن كثير (يعنى : آنچه از سختى به شما رسيد از خود شما بود و خداوند بسيارى از گناهان را مى آمرزد.) 179
من جز به پروردگارم و به رسول خدا و امير المؤ منين و پدران پاك و معصومم عليهم السلام اقتدا نكردم ، شما خود را سرزنش كنيد، من از آنها پيروى كردم .
گفتند: چرا اى پسر رسول خدا؟
فرمود: بخاطر اينكه ادعا كرديد شيعه على بن ابيطالب هستيد.
و اى بر شما، شيعه على همانا حسن و حسين و ابوذر و سلمان و مقداد و عمار و محمد بن ابى بكرند كه هيچيك با امر و نهى او مخالفت نكردند اما شما ادعاى پيروى از او را داريد در حالى كه در اكثر اعمال خود مخالف او هستيد و در بسيارى از واجبات مقصريد، در بسيارى از حقوق برادران دينى خودى سستى مى كنيد و آنجا كه نبايد تقيه كنيد تقيه مى كنيد و آنجا كه بايد تقيه كنيد نمى كنيد.
اگر مى گفتيد دوستدار على عليه السلام هستيد و دوستدار دوستان او مى باشيد و دشمن دشمنان او هستيد مخالف سخن شما نبودم ، اما شما ادعاى مرتبه بزرگى (شيعه على عليه السلام ) را نموديد كه اگر قول و عمل شما يكى نباشد هلاك مى شويد مگر اينكه رحمت خدا شما را حفظ كند.
گفتند: يابن رسول اللّه ! ما از سخن خود را خداوند استغفار كرده و بسوى او توبه مى كنيم و همان گونه كه به ما آموختيد مى گوييم ما دوستدار شما و دوستان شما و دشمن دشمنان شما هستيم .
امام عليه السلام فرمود: مرحبا اى برادران و دوستان من ، بياييد، بياييد، بياييد و همه را يك به يك در آغوش گرفت و به دربان فرمود: چند مرتبه مانع ورود آنها شدى ؟
دربان عرض كرد: شصت بار.
حضرت فرمود: شصت بار متوالى نزد آنها برو و به آنها سلام كن و سلام مرا به آنها برسان كه با استغفار و توبه اى كه كردند گناهان آنها بخشيده شد و بخاطر محبتى كه به ما دارند مستحق كرامت شدند، به امور آنها و خانواده شان رسيدگى كن و مشكلاتشان را بر طرف نما و از پول و بخششهاى ديگر بهره مندشان گردان . (165)
تواضع و خدمت  
امام عليه السلام وارد حمام عمومى شد، شخصى در حمام بود كه امام عليه السلام را نمى شناخت به او گفت : بدن مرا كيسه بكش . امام عليه السلام شروع كرد بدن وى را كيسه مى زد كه مردم او را شناختند و آن مرد از كارى كه كرده بود شرمنده گرديد و از آن حضرت معذرت خواهى مى كرد. اما امام عليه السلام او را دلدارى مى داو به كار خود ادامه مى داد.(166)
كمك به فقرا  
مردى به امام رضا عليه السلام رسيد و عرض كرد: به اندازه مروتى كه دارى به من كمك كن .
امام عليه السلام فرمود: چنين توانى ندارم .
عرض كرد پس به اندازه مروت خودم عطا كن .
حضرت فرمود: در اين صورت مى توانم ، آنگاه به غلام خود فرمود: دويست دينار به او بده . (167)
معيار برادرى  
وقتى امام رضا عليه السلام در مجلس ماءمون حضور داشت زيدبن موسى بن جعفر بر مامون وارد شد و مامون او را مورد احترام و اكرام قرار داد، آنگاه زيد بر امام عليه السلام سلام كرد اما حضرت جواب او را نداد. زيد گفت : من پسر پدر شما هستم و شما جواب سلام مرا نمى دهى ؟
امام عليه السلام فرمود: تو برادر من هستى مادامى كه اطاعت از خدا كنى پس وقتى خداوند را معصيت كنى برادرى بين من و تو نخواهد بود.(168)
اهميت تشييع جنازه  
موسى بن سيار گويد: من در مسافرت به طوس همراه امام رضا عليه السلام بودم وقتى به ديوارهاى شهر طوس رسيديم شنيديم صداى شيون بلند است به دنبال آن رفتيم كه ناگاه به جنازه اى برخورديم . همين كه چشمم به جنازه افتاد ديدم سيدم امام رضا عليه السلام از اسب پياده جنازه رفت و او را بلند كرد و و خود را به آن جنازه چسبانيد آنچنانكه نوزاد بره خود را به مادرش مى چسباند آنگاه رو كرد به من و فرمود: اى موسى بن سيار! هر كه جنازه دوستى از دوستان ما را تشييع كند از گناهان خود بيرون شود آن گونه كه از مادر تولد شده بود و گناهى نداشت .
وقتى جنازه را نزديك قبر بر زمين گذاردند ديدم حضرت به طرف ميت رفت و مردم را كنار زد تا اينكه خود را به جنازه رسانيد پس دست خود را به سينه او نهاد و فرمود: اى فلان بن فلان تو را به بهشت بشارت باد، بعد از اين ساعت ديگر وحشت و ترسى براى تو نيست .
عرض كردم فدايت شوم آيا اين ميت را مى شناسى در حالى كه به خدا سوگند اين سرزمين را تا به حال نديده بوديد و به آن سفر نكرده بوديد.
امام عليه السلام فرمود: اى موسى ! آيا نمى دانى كه اعمال شيعيان ما در هر صبح و شام بر ما عرضه مى شود؟ پس اگر تقصيرى در اعمال آنها ديديم از خدا مى خواهيم كه عفو كند و اگر كار خوبى ديديم از خدا مى خواهيم به او پاداش دهد. (169)
برخورد با نگرانيهاى مادى  
احمد بن عمر و حسين بن يزيد گويد: خدمت امام رضا عليه السلام رسيديم و گفتيم ما روزى فراوان و زندگى خوشى داشتيم اما اوضاع تغيير پيدا كرد و وضع ما قدرى بد شده است از خدا بخواه وضع اول را به ما برگرداند.
امام عليه السلام فرمود: چه مى خواهيد؟ مى خواهيد شاه باشيد، دوست داريد مثل طاهره و هرثمه (افسران عاليرتبه مامون ) باشيد اما به اين مذهبى كه هستيد نباشيد؟
گفتم : نه به خدا خوشحال نخواهم بود كه همه دنيا با آنچه از طلا و نقره دارد از من باشد ولى مخالف عقيده اى (تشيع ) كه دارم باشم . (170)
تذكر  
دعبل بن على (شاعر و مداح معروف ) خدمت امام رضا عليه السلام رسيد.
حضرت فرمود: به او هديه اى دادند، او گرفت ولى حمد خدا نكرد.
امام عليه السلام به او فرمود: چرا حمد خداوند نكردى ؟
دعبل گويد بعد از آن به خدمت امام جواد عليه السلام رسيدم و آن حضرت دستور داد به من هديه اى دادند، من گرفتم و گفتم : الحمدللّه حضرت فرمود: اكنون ادب شدى (171) (از تذكرى كه پدرم داد ادب شدى )
انفاق  
امام رضا عليه السلام در نامه اى به فرزندش امام جواد عليه السلام نوشت : اى ابو جعفر! به من خبر رسيده است وقتى مى خواهى از منزل بيرون روى غلامان تو را از درب كوچك منزل بيرون مى برند و اين بخاطر بخل آنهاست كه نمى خواهند از سوى تو خيرى به نيازمندان برسد.
به حقى كه بر تو دارم سوگندت مى دهم كه پيوسته از درب بزرگ رفت و آمد كن ، وقتى كه سوار مركب مى شوى در هم در دينار به همراه داشته باش و به هر كسى كه از تو در خواستى مى كند عطا كن .
عموهايت از تو كمك خواستند بخشش تو به آنها كمتر از پنجاه دينار نباشد، اگر بيشتر دادى اختيار با توست . و اگر عمه هايت در خواست كمك كردند كمتر از 25 دينار به آنها نده اگر بيشتر دادى مختارى ، همانا من مى خواهم خداوند مقام تو را بالا برد پس انفاق كن و از كم شدن در درگاه خداوند صاحب عرش ترسى به خود را راه نده .

 

منبع:قصه هاى تربيتى چهارده معصوم

مؤ لف :محمد رضا اكبرى



مربوط به موضوع : <-CategoryName->
برچسب ها :
نویسنده خادم الرضا (ع) در پنج شنبه 7 اسفند 1393برچسب:امام رضا,داستان,زندگی, |

طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم

Web Template By : Samentheme.ir

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان خادم امام رضا (ع) و آدرس khademreza.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





برچسب‌ها